درود بر شما و بر بندگان شایسته ی خدا
مقدمه...
ذات انقلاب ما پویاست و انقلاب و ملت انقلابی پدید آورنده آن، تا رسیدن به نقطه ی مطلوب و آرمانی، همراه و همسفرند و چون رودخانه ای خروشان هر مانعی را از سر راه بر خواهند داشت.
هر جزئی که توان ادامه نداشت و یا سرعتش کاهش یافت در مسیر حرکت، رسوب خواهد کرد و انقلاب به مسیر خویش به سمت بینهایت ادامه خواهد داد. در این میان خس و خاشاکی که در میان توده ی ملت جا خوش کرده اند، بر اثر بی وزنی از عمق به سطح آمده و چهره هاشان برای ملت انقلابی رو خواهد شد. ایشان بعد از آشکار شدن با توسل به سر شاخه های درختان اجنبی، که در کناره های رود، این حرکت عظیم را به تماشا نشسته اند، تلاش خواهند نمود تا دیگر خس و خاشاک را به گرد خود جمع نموده و سدی در برابر این حرکت ایجاد نمایند، غافل از اینکه ریشه های تکیه گاه های اینان، دیریست که سست و بی رمق گشته و اندک زمانی بیش، به سقوط آنها و حرکت در جریان سیل خروشان باقی نمانده است.
و امروز...

پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، وقایعی را شاهد بودیم که جزئی از ذات انقلاب بوده و اگر به دقت بازبینی و تحلیل شوند، روشن خواهد شد که چنین رخدادهایی، در برهه های گوناگون از عمر انقلاب اسلامی و در زمانی که انقلاب در معرض خطر انحراف از سیرانقلابی خویش بوده، آن را به راه اصیل باز گردانده و مانند نوش دارویی به انقلاب و تفکر انقلابی، جانی تازه بخشیده است و باعث گردیده تا  انقلاب، خس و خاشاک خود را بعد از یک طغیان فصلی، بیرون ریخته و سبکبارتر از قبل و در مسیری هموارتر به سیر خویش ادامه دهد.
چنین وقایعی را شاید بتوان از مصادیق امدادها و نعمات الهی دانست که برای تقویت بنیه ی تنها نظام حکومتی خدا محور جهان به این ملت تحول آفرین ارزانی داشته است، جنانکه در طی چنین حوادثی هر چند ناخوشایند و ناگوار، محرم از نامحرم مشخص گشته و سیمای دوست از دشمن به راحتی قابل تشخیص بوده است. بر این اساس نقاطی با چنین مختصات در تاریخ انقلاب را نقاط عطف به شمار می آورند که نمودار سیر انقلاب را بعد از اندکی انحراف از مسیر اصلی به مسیر صعودی و مثبت خویش باز گردانده است.
این بار نیز نقطه ی عطفی در تاریخ انقلاب پدیدار گشت و انقلاب این بار نیز شاخصهایی را برای ما به وجود آورد تا اجزای ناهمسو با حرکتش شناسایی شوند، حتی اگر این اجزا خود را از بانیان و سردمداران این حرکت عظیم بدانند و بعد از طی این مراحل و این سرگذشت، کسانی که خود را مصلح امور و مرید امام(ره) می دانستند و داد قانون گراییشان گوش فلک را کر کرده بود، قانونگریزانی از آب درآمدند که معتقد بودند، امام و تفکراتش باید به موزه برود و معلوم شد که این به قول خودشان، حافظان انقلاب اسلامی، که برای بقای انقلاب احساس خطر کرده بودند، ماهها برای انقلابهای سفید و سبز آموزش دیده و می خواسته اند با پنبه سر این انقلاب را جدا کنند و این بار نیز ملت انقلابی، با یک طغیان، ناخالصی های خود را بیرون ریخت و جنابان میر حسین موسوی و کروبی و همفکرانشان از مجاهدین ضد انقلاب گرفته تا جسمانیون مبارز، و از اپوزیسیون داخلی گرفته تا ربع پهلوی و رجوی در خارج این مرزها که همراه و همصدا، مرگ انقلاب در نیمه ی راه را فریاد می زدند، برای ملت قهرمان ایران اسلامی بیش از پیش شناخته شده و در اذهان عمومی این ملت منصف، از نامحرمان نظام اسلامی به شمار خواهند رفت.
نتیجه...
حال، همه ی کسانی که گاها سعی می کنند تا مسیر انقلاب را باب میل خودشان تغییر دهند و رهنمودهای رهبریت این موج عظیم  را برنمی تابند، آگاه باشند که هر آن، ممکن است انقلاب و ملت انقلابی ایران، با یک طغیان دیگر آنها را از صحنه خارج نموده و آنان را به جرگه ی خائنان به انقلاب در تاریخ پیوند بزند.
و آخر اینکه ...
ما هنوز سخن امام سفر کرده ی مان را از یاد نبرده ایم و به عنوان نسل سومی، از انقلاب و دستاوردهایش به بهای خونمان پاسداری می کنیم و نظام اسلامی را هرگز به دست نا اهلان و نامحرمان نخواهیم سپرد ... ان شاء الله ... بدرود

ابوالقاسم یوسفی



| ارسال به فیس بوک | ارسال به 100 درجه کلوب |