روزها از یاد بردم ، شام ها را بی تو مردم ، جمعه ها یک یک شمردم ، لیک رویت را ندیدم.
تا ببینم نور رویت ،  یا نشینم روبرویت ، خون دلهایی که خوردم ، لیک رویت را ندیدم.
تا نفسها تازه گردد ، با نسیم کوی عشقت ، از سر کویت گذشتم  ، لیک رویت را ندیدم.
شمه ای از عشق من بود ، عشق مجنون عشق لیلا ، بی سر و سامان عشقم ،  لیک رویت را ندیدم.
تشنه ی آب حیاتم ، کز سبوی تو براید، جان من رفت از بر من ، لیک رویت را ندیدم..

بندیر یوسف



| ارسال به فیس بوک | ارسال به 100 درجه کلوب |