سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:: لیک رویت را ندیدم

ارسال شده توسط بندیر :: 85/11/27:: 11:0 صبح

 

روزها از یاد بردم ، شام ها را بی تو مردم ، جمعه ها یک یک شمردم ، لیک رویت را ندیدم.
تا ببینم نور رویت ،  یا نشینم روبرویت ، خون دلهایی که خوردم ، لیک رویت را ندیدم.
تا نفسها تازه گردد ، با نسیم کوی عشقت ، از سر کویت گذشتم  ، لیک رویت را ندیدم.
شمه ای از عشق من بود ، عشق مجنون عشق لیلا ، بی سر و سامان عشقم ،  لیک رویت را ندیدم.
تشنه ی آب حیاتم ، کز سبوی تو براید، جان من رفت از بر من ، لیک رویت را ندیدم..

بندیر یوسف



| ارسال به فیس بوک | ارسال به 100 درجه کلوب |

:: جمعه

ارسال شده توسط بندیر :: 85/10/1:: 10:55 صبح

باز هم سلام آقا
چه رمزی است در این هفت...
عاشقان را تا رسیدن به یار هفت منزلگاه مقرر کرده اند
و رسیدن به ساقی را در روز هفتم...
شش روز از هفت روز را به امید روز هفتم ...
به امید ظهور عشق و به امید حضور ساقی ، زندگی می کنیم...
و اما روز هفتم ...
اوج عشق اوج اظطراب واوج جنون...
می آید امروز ؟... شاید...

ای که در شهر جفا رونق بازار وفایی
ای که در کعبه ی جان منتظر اذن خدایی

جمعه آمد، و دگر بار دل از شوق حضورت
خواهد از سینه که او را بدهد اذن رهایی

آقا جان ...
پس کی میایی؟



| ارسال به فیس بوک | ارسال به 100 درجه کلوب |