به دل گفتم که وصلش می نیابم
گفت : وصالش به دعا باز توان یافت...

و از این روست که ..
عمرم همه در کار دعا رفت...
نوروز نباشد چو دگر بار نباشد
آن یار پری چهره ی بی وصف و مثالم
او که به قول استاد...
سیمرغش می گویند که در پس قاف قلب مخفیست..
یوسفش گویند که در مصر ولایت عزیز است..
آفتابش گویند که پرتو شفقت بر هر کس می اندازد..
ابر و سحاب می گویند که طالبان را از معارف سیراب می سازد..
عیسی نیز می گویند که دلهای مرده را زنده می سازد..
و مرده است دلم... باز آی و حیات را به دلمردگان ارزانی دار..
باز آی که..
نوروز من آن روز عزیز است که در آن
روشن شود از روی تو پهنای دو عالم

.......................
ابوالقاسم یوسفی



| ارسال به فیس بوک | ارسال به 100 درجه کلوب |