كو خيزران كه قافيه اش با دخان كنند
آن شاعران كه وصف گل ارغوان كنند
از من به كاتبان كتاب خدا بگو
تا مشق گريه را به ني خيزران كنند
بگذار بيشمار بميرم به پاي يار
در هر قدم دوباره مرا نيمه جان كنند
پيداست منظري كه در آن روز انتقام
سرهاي شمر و حرمله را بر سنان كنند
يا رب ،سپاه نيزه ، همه دستشان تهي است
بي توشه اند و همرهي كاروان كنند
با مهر من غريب نمانند روز مرگ
آنان كه خاك مهر مرا حرز جان كنند
با پاي سر ، تمامي شب ،راه آمدم
تنهايي ام نبود كه با ماه آمدم